
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۴۲۳
۱
طبع دانا الم دهر مکدر نکند
گرد بر روی گهر آن همه لنگر نکند
۲
به خیالی نتوان غرهٔ تحقیق شدن
گر همه حسن دمد آینه باور نکند
۳
میدهد عاقبت کار حسد سینه به زخم
بدرگی تا بهکجا تکیه به نشتر نکند
۴
در خرابات، شیاطین نسبان بسیارند
دختر رز جلبی نیست که شوهر نکند
۵
بیزری ممتحن جوهر انسانی نیست
آدم آنست که مال و حشمش خر نکند
۶
شیشهٔ حرص به صهبای قناعت پرکن
کز تنگحوصلگی ناله به ساغر نکند
۷
مجلسآرای هوس با تو حسابی دارد
تا نسوزد دلت آرایش مجمر نکند
۸
به نگاهی چو شرر قانع پیدایی باش
تا ترا در نظر خلق مکرر نکند
۹
شبنم گلشن ایجاد خجالت دارد
صبح تصویر بر آ تا نفست تر نکند
۱۰
شوق دل حسرت گلزار حضوری دارد
همچو طاووس چرا آینه دفتر نکند
۱۱
خاک درگاه مذلت ز چه اکسیرکم است
کیمیا گو مس بیقدر مرا زر نکند
۱۲
عشوهٔ الفت دنیا نخرد بیدل ما
نقد دل باخته سودای محقر نکند
نظرات
حمید زارعیِ مرودشت