بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۴۵۹

۱

غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند

افسون خواب کرد غرور نفس بلند

۲

یکسر به زیر چرخ‌، پر و بال ریختیم

پرواز کس نجست ز بام قفس بلند

۳

از حرف و صوت راه قیامت‌گرفت خلق

منزل شد اینقدر ز فسون جرس بلند

۴

سهل است دستگاه غرور سبکسران

آتش نگردد آن همه از خار و خس بلند

۵

وحشت نواست شهرت اقبال ناکسان

بی‌پر زدن نگشت طنین مگس بلند

۶

همّت در این جونکده زنجیر پای ماست

یارب مباد اینهمه دامان کس بلند

۷

دردا که در قلمرو طاقت نیافتیم

یک ناله چون تغافل فریادرس بلند

۸

دست تلاش خاک به ‌گردون نمی‌رسد

پر نارساست دانش و تحقیق بس بلند

۹

بیدل اگر جنون نکند هرزه‌ تازیت

گرد دگر نمی‌شود از پیش و پس بلند

تصاویر و صوت

نظرات