
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۴۹۴
۱
روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بود
عکسم ز آب آینه در زیر زنگ بود
۲
چون لاله زین بهار نچیدیم غیر داغ
آیینهداری نفس اظهار رنگ بود
۳
پروازها به زیر فلک محو بال ماند
گردی نشد بلند ز بس عرصه تنگ بود
۴
بوس کفش تبسم صبح امید کیست
اینجا همین بهار حنا گل به چنگ بود
۵
در عالمی که بیخبر از خود گذشتن است
اندیشهٔ شتاب طلسم درنگ بود
۶
صبری مگر تلافی آزار ما کند
مینا شکسته آنچه به دل بست سنگ بود
۷
زنجیر ما چو زلف بتان ماند بیصدا
از بس غبار دشت جنون سرمه رنگ بود
۸
حیرت کفیل یکمژه تمهید خواب نیست
آینه داغ سایهٔ دیوار زنگ بود
۹
آهی نکرد گل که دمی از خودم نبرد
رنگ شکستهام پر چندین خدنگ بود
۱۰
بیدل به جیب خویش فرو برد حیرتم
چشم به هم نیامده کام نهنگ بود
تصاویر و صوت

نظرات