بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۵۳۰

۱

گر چنین بخت نگون عبرت ‌کمین پیدا شود

هر قدر سر بر فلک سایم زمین پیدا شود

۲

هیچکس محرم نوای سرنوشت شمع نیست

جای خط یارب زبانم از جبین پیدا شود

۳

در گلستانی‌ که خواند اشک من سطر نمی

سایهٔ‌ گل تا ابد ابرآفرین پیدا شود

۴

دامن وحشت ز سیر این چمن نتوان شکست

دیده مژگان برهم افشارد که چین پیدا شود

۵

آن‌سوی خویشت چه عقبا و چه دنیا هیچ نیست

بگذر از خود تا نگاهی پیش‌بین پیدا شود

۶

بازگرداند عنان جهد عیش رفته را

موم اگر از آب‌گشتن انگبین پیدا شود

۷

بسکه بی رویت در این‌کهسار جانهاکنده‌ام

هرکجا نامم بری نقش نگین پیدا شود

۸

ناله تا دستی‌ کند در یاد دامانت بلند

چون نیستانم ز هر عضو آستین پیدا شود

۹

عالم آب است دشت و در ز شرم سجده‌ام

بی‌عرق‌ گردد جبینم تا زمین پیدا شود

۱۰

در تماشاگاه امکان آنچه ما گم کرده‌ایم

بیدل آخر از نگاه واپسین پیدا شود

تصاویر و صوت

نظرات