بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۵۸۰

۱

بیخودی امشب پر و بال فغانی می‌شود

گر ندارد مدعا باری بیانی می‌شود

۲

هیچ وضعی درطریق جستجوبیکارنیست

پای خواب‌آلود هم سنگ نشانی می‌شود

۳

نشئهٔ تسلیم حاصل‌کن‌که مشتی خاک را

باد هم‌ گر می برد تخت روانی می‌ شود

۴

موج این دریا به سعی ناخدا محتاج نیست

کشتی ما را شکستن بادبانی می‌شود

۵

چون لطافت تهمت‌آلود کدورت شد بلاست

سایهٔ بال پری کوه گرانی می‌شود

۶

رخ مپوش از من که چشم حسرت آهنگ مرا

هر سر مژگان پر و بال فغانی می‌شود

۷

عاجزم چندانکه در عرض ضعیفیهای من

ناله ‌گر باشد نگاه ناتوانی می‌شود

۸

گر چنین باشد فشار حسرت بال هما

مغزها آخر ز خشکی استخوانی می‌شود

۹

بسکه گرمیهای صحبت پرفشان وحشت است

آتش این کاروان هم کاروانی می‌شود

۱۰

راحت جاوید در ضبط عنان آرزوست

بال و پرگر جمع ‌گردد آشیانی می‌شود

۱۱

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس

سوی او از هرچه برگردی عنانی می‌شود

تصاویر و صوت

نظرات