بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۵۸۵

۱

نشاط این بهارم بی‌گل رویت چه کار آید

تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید

۲

ز استقبال نازت‌گر چمن را رخصتی باشد

به صد طاووس بندد نخل ویک آیینه‌وار آید

۳

پر است این دشت از سامان نخجیر تمنایت

جنون‌تازی‌که صید لاغر ما هم به‌کار آید

۴

به ساز ما نباید بیش از این افسردگی بستن

خرامی‌، ناز هرگام تو مضرابی به تار آید

۵

شکفتن بسکه دارد آشیان در هر بن مویت

تبسم‌ گر به لب دزدی چمنها در فشار آید

۶

ندارد موج بی‌وصل‌گهر امید جمعیت

هماغوشت برآیم تا کنارم درکنار آید

۷

به برق انتظارم می‌گدازد شوق دیداری

تحیر می‌دهم آب ای خدا دیدن به بار آید

۸

فلک هرچند در خاک عدم ریزد غبارم را

سحر گل چیند از جیبم دمی‌ کان شهسوار آید

۹

چمن تمهید حیرت رفته بود از چشم مشتاقان

کنون گلچین چندین نرگسستان انتظار آید

۱۰

شب آمد بر سر دوران سیه شد روز مهجوران

خداونداکی آن خورشید غربت اختیار آید

۱۱

هزار آیینه از دست دو عالم می‌برد صیقل

که یارب آن پری‌رو بر من بیدل دچار آید

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سراج
۱۳۹۵/۱۲/۲۹ - ۱۵:۱۵:۰۵
دربیت اول مصرع اول » رویت صحیح است « لطفاً تصحیح بفرمایید...
user_image
طلوع عمر
۱۳۹۹/۰۴/۲۸ - ۰۴:۵۵:۰۸
با درودآیا کسی می‌تواند این بیت را معنی کند. به ساز ما نباید بیش از این افسردگی بستنخرامی‌، ناز هرگام تو مضرابی به تار آیدبا سپاس
user_image
فرهاد
۱۳۹۹/۱۲/۲۲ - ۱۱:۴۷:۲۱
می گوید خاموشی و افسردگی ساز دل من دیگر بس است، بیا که با خرامیدن و آمدن تو، هر قدمت گویی مضرابی به ساز دل من است و باعث نغمه و شادمانی و بیرون آمدن از افسردگی می شود.
user_image
محمد نبی‌زاده
۱۴۰۰/۰۲/۰۸ - ۱۵:۰۹:۰۰
ز استقبال نازت‌گر چمن را رخصتی باشدبه صد طاووس بندد نخل ویک آیینه‌وار آیددر مصرع اول به استقبال درسته و در مصرع بعدی آیینه‌دار درسته.