بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۶

۱

جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا

رقص هستی همه‌دم شیشه سوار است اینجا

۲

عرصهٔ شوخی ما گوشهٔ ناپیدایی‌ست

هرکه روتافت به آیینه دچار است اینجا

۳

عافیت چشم ز جمعیت اسباب مدار

هرقدر ساغر و میناست خمار است اینجا

۴

به غرور من وماکلفت دلها مپسند

ای جنون تاز نفس آینه زار است اینجا

۵

نفی خود می‌کنم اثبات برون می‌آید

تا به‌کی رنگ توان باخت بهار است‌اینجا

۶

هرچه آید به نظر آن طرفش موهوم است

روز شب صورت پشت و رخ‌کار است اینجا

۷

سایه‌ام باکه دهم عرضه سیه‌بختی خویش

روز هم آینه‌دار شب تار است اینجا

۸

دامن چیده در این دشت تنزه دارد

خاک صیادگل از خون شکار است اینجا

۹

زندگی معبدشرمی ست چه طاعت چه‌گناه

عرق جبهه همان سبحه شماراست‌اینجا

۱۰

عشق می‌داند و بس قدرگرانجانی من

سنگ شیرازهٔ اجزای شرار است اینجا

۱۱

چند بیدل به هوا دست وگریبان بودن

جیبت ازکف ندهی دامن یار است‌اینجا

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۵/۱۰/۱۲ - ۲۳:۴۳:۱۹
رنگ باختن در گویش لری پالکستن می شود و یا پالکیدن أین واژه باید با pale انگلیسی همریشه باشد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۵/۱۰/۱۲ - ۲۳:۵۰:۱۲
گر در لغت گریبان باید معنای گردن بدهد و لغت bronchus به معنای نایژه هم إز همین ریشه است یعنی گر و بر یکی هستند و أین به مناسبت شاخه شاخه شدن برونش ( نایژه ) در طول رسیدنش إز نای به خانه ی ششی در شش است ( در محل دو شاخه شدن برونکوس شاخه ی بالادست به گردن میماند) . لغت لری گلاک هم به معنای چوب دو شاخه ای که با آن میوه می چینند هم با اینها همریشه است .
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۱/۱۲/۱۲ - ۱۶:۰۹:۵۳
زندگی معبد شرمی است چه طاعت چه گناه عرق جبهه همان سبحه شمار است اینجا
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۱/۰۸ - ۱۴:۲۰:۰۴
عرصه‌ی شوخی ما گوشه‌ی ناپیدایی‌ست هرکه رو تافت به آیینه دچار است اینجا...