بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۶۱۷

۱

بنای حرص به معراج مدعا نرسید

گذشت از فلک اما به پشت پا نرسید

۲

دماغ جاه به‌کیفیت حضور نساخت

به سربلندی این بامها هوا نرسید

۳

نفس به فهم پیام ازل نکرد وفا

رسیده بود می اما دماغها نرسید

۴

ندامت است چمن‌ساز نوبهار امید

چه رنگ بست به دستی‌که این حنا نرسید

۵

شکست چینی دل بر فلک رساند ترنگ

ولی چه سود به ‌گوش من این صدا نرسید

۶

ادب‌پرستی ازین بیشتر چه می‌باشد

دچار او نشد آیینه تا به ما نرسید

۷

غرض رساندن پیغام نارسایی بود

رسید قاصد ما هرکجا دعا نرسید

۸

چو یاس مرجع امید نارسایانیم

به ما رسید تلاشی‌که هیچ جا نرسید

۹

مرا زغیرت تحقیق رشک می‌آید

به فطرتی‌که به هرکس رسید وانرسید

۱۰

ز صبح هستی ما شبنمی بهار نکرد

به خنده رفت ‌گل و نوبت حیا نرسید

۱۱

بساط علم گروتازی دلایل داشت

خدنگ‌ کس به نشان تا نشد خطا نرسید

۱۲

زکارگاه تجدد عیان نشد بیدل

جز ایبقدرکه‌کس اینجا به انتها نرسید

تصاویر و صوت

نظرات