
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۶۲۹
۱
شورحاجت تاکی ازحرص دو دل باید شنید
یک عرق حرف ازجبین منفعل باید شنید
۲
نیکو بد سربرخط تسلیم فرمان قضاست
این صدا از ریزش خون بحل باید شنید
۳
عالمی را سرکشی بر باد غارت داده است
حرف امن ازآتش نامشتعل باید شنید
۴
آن خروش صور کز دورت به گوش افتاده است
تا نفس باقیست ما را متصل باید شنید
۵
اطلس افلاک هم زین پیش در یادم نبود
این زمان طعن لباس از آب و گل باید شنید
۶
غافل از فهم زبان درد بودن شرط نیست
ناله هم هرچند باشد دل کسل باید شنید
۷
مقتضای عجز عجز است از فضولی شرم دار
هرچه گوید عشق درگوشت خجل باید شنید
۸
محرم اسرارخاموشان زبان وگوش نیست
من شکست رنگم آوازم ز دل باید شنید
۹
بیدل این شور بد و نیکی که تکلیف کریست
پنبه تا درگوش باشد معتدل شنید
تصاویر و صوت

نظرات
فهیم