بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۶۸۶

۱

از بس که زد خیالِ توام آب در نظر

مژگان شکسته‌ام ز رگِ خواب در نظر

۲

هر گوهری که در صدفِ دیده داشتم

از خجلتِ نثارِ تو شد آب در نظر

۳

روز و شبم به عالمِ سیرِ خیالِ توست

خورشید در مقابل و مهتاب در نظر

۴

تا کی در انتظارِ بهارِ تبسمت

شبنم‌صفت نمک‌زدنِ خواب در نظر

۵

آنجا که نیست ابروی بت قبلهٔ حضور

خون می‌خورد برهمنِ محراب در نظر

۶

ما در مقامِ آینه رنگِ دیگریم

چون اشکْ داغ در دل و سیماب در نظر

۷

بیچاره‌آدمی به‌تکلف کجا رود

اوهام در تخیل و اسباب در نظر

۸

تا گل کند نگاه به مژگان تنیده است

از زلفِ کیست اینقدرم تاب در نظر

۹

ای جلوه‌انتظارِ پری‌، سیرِ شیشه کن

جز لفظ نیست معنیِ نایاب در نظر

۱۰

بیدل در انتظارِ تو دارد ز آه و اشک

صد گردباد در دل و گرداب در نظر

تصاویر و صوت

نظرات