بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۷۰۰

۱

دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر

چو موج چند توان رفت راه در زنجیر

۲

امل به طبع نفس صبح محشری دارد

هنوز ربشه نهفته‌ست آه در زنجیر

۳

چه ممکن است ز سودای طره‌ات رستن

نشسته‌ایم به روز سیاه در زنجیر

۴

به ساز زندگی آزادگی نیاید راست

کسی چه عرض دهد دستگاه در زنجیر

۵

به هر صفت‌که تامل‌کنی‌گرفتاری‌ست

تو خواه محو خرد باش و خواه در زنجیر

۶

به جرم زندگی است این‌که می‌برند به سر

گداز دلق و شه از حب جاه در زنجیر

۷

چو بخت‌، یار نباشد، به جهد نتوان‌کرد

ز حلقه‌های مرصع‌کلاه در زنجیر

۸

نشانده‌ام به سر انتظار جنون

هزار چشم تهی از نگاه در زنجیر

۹

هجوم ناله‌ام‌، از راحتم مگو بید‌ل

کشیده‌ام نفسی گاهگاه در زنجیر

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۷۵۳

نظرات