بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۷۰۲

۱

ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر

هر چند رهت تا سر زانوست بلد گیر

۲

فرصت اثر کاغذ آتش زده دارد

چشمی به خیال آب ده و عمر ابد گیر

۳

پس از توگذشته‌ست غبار رم فرصت

زین مدّ امل آب به غربال و سبد گیر

۴

بی مغزی از این بحر فتاده‌ست به ساحل

گیرم‌ گهرت آینه پرداخت ز بد گیر

۵

خلقی به غبار هوس پوچ نفس سوخت

چندی تو هم از وهم پی جان و جسد گیر

۶

قدرت به جز اخلاق ز مردان نپسندد

گیرایی اگر دست دهد ترک حسد گیر

۷

گرتربیت خلق بد و نیک ضروری است

چون زر سر بیمغز خران زیر لگد گیر

۸

ناموس غنا درگروکسوت فقرست

گر آب رخ آینه خواهی به نمد گیر

۹

کارت به خود افتاده‌، چه دنیا و چه عقبا

هرگاه قبول خودی اینها همه رد گیر

۱۰

جز ذات احد نیست‌، چه تشبیه و چه تنزیه

خواهی صنم ایجاد کن و خواه صمد گیر

۱۱

بیدل غم آوارگی دیر و حرم چند

آن راه‌ که دور از بر خویش است بلد گیر

تصاویر و صوت

نظرات