
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴
۱
فتیلهای به دل بیخبر ز داغ افروز
علاج خانهٔ تاربک کن چراغ افروز
۲
ز باده برق عتاب آب دادنت ستم است
که گفت چهره برافروز و بیدماغ افروز؟
۳
پریرخان به هزار انجمن قدح زدهاند
تو این چراغ طرب یک دو گل به باغ افروز
۴
دلیل منزل تحقیق ترک واسطه است
به سوز جاده و شمع ره سراغ افروز
۵
امید شعلهٔ آواز بلبلان تا چند
به دود یاس دمی آشیان زاغ افروز
۶
به غیر آبلهٔ پا دلیل راحت نیست
به این چراغ تو همگوشهٔ فراغ افروز
۷
اگر فتیلهٔ موج میات به تاب رسد
هزار انجمن از برق یک ایاغ افروز
۸
دمی که صفحه به ذوق فنا زدی آتش
ره طلب به گهرهای شبچراغ افروز
۹
فروغ بزم وفا مغتنم شمر بیدل
چراغ اگر نفروزد کسی تو داغ افروز
نظرات