بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۷۳۹

۱

چشم ‌وا کن شش جهت یار است و بس

هر چه خواهی‌ دید، دیدار است‌ و بس

۲

سبحه بر زنار وهمی بسته‌اند

این گره‌ گر واشود تار است و بس

۳

گر بلند و پست نفروشد تمیز

از زمین تا چرخ هموار است و بس

۴

هر نفس صد رنگ بر دل می‌خلد

زندگانی نیش آزار است و بس

۵

چند باید روز بازار هوس

چینی‌ات را مو شب تار است و بس

۶

باغ امکان نیست آگاهی ثمر

جهل تا دانش جنون‌ کار است و بس

۷

مبحث سود و زیان در خانه نیست

شور این سودا به بازار است و بس

۸

کاری از تدبیر نتوان پیش برد

هر که در کار است‌، بیکار است و بس

۹

دود نتوان بست بر دوش شرار

چون ‌ز خود رستی ‌نفس‌ بار است‌ و بس

۱۰

جهل ما بیدل به آگاهی نساخت

نور بر ظلمت شب تار است و بس

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۲۶۰

نظرات