
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۸
۱
نه طرح باغ و نه گلشن فکندهاند اینجا
در آب آینه روغن فکندهاند اینجا
۲
غبار قافلهٔ عبرتی که پیدا نیست
همه به دیدهٔ روشن فکندهاند اینجا
۳
رسیده گیر به معراج امتیاز چو شمع
همان سری که ز گردن فکندهاند اینجا
۴
جنون مکن که دلیران عرصهٔ تحقیق
سپر ز خجلت جوشن فکندهاند اینجا
۵
یکیست حاصل و آفت به مزرعی که شبی
ز دانه مور به خرمن فکندهاند اینجا
۶
به صید خواهش دنیای دون دلیر متاز
هزار مرد ز یک زن فکندهاند اینجا
۷
سر فسانه سلامت که خوابناکی چند
غبار وادی ایمن فکندهاند اینجا
۸
نهفته است تلاش محیط موج گوهر
یه روی آبله دامن فکندهاند اینجا
۹
رموز دل نشود فاش بیچراغ یقین
نظر به خانه ز روزن فکندهاند اینجا
۱۰
مقیم زاویهٔ اتفاق تسلیمم
بساط عافیت من فکندهاند اینجا
۱۱
چو شمع گردن دعوی چسان کشم بیدل
سرم به دوش فکندن فکندهاند اینجا
نظرات
فرخ
عباس