بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۸۰۲

۱

نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینهٔ فرنگش

تبسم امسال کرد پیدا رگی ز یاقوت شعله رنگش

۲

شکست از آن چشم فتنه مایل غبار امکان به بال بسمل

مباش از افسون سرمه غافل هنوز دستی است زیر سنگش

۳

به مرغزاری که نرگس او کند نگاهی ز کنج ابرو

ز داغ خود همچو چشم آهو به ناز چشمک زند پلنگش

۴

چسان ز خلوت برون خرامد نقاب نگشوده نازنینی

که ششجهت همچو موج‌ گوهر هجوم آغوش‌ کرده تنگش

۵

قبول نازش نه‌ای جنون‌ کن سر از گداز جگر برون‌کن

دلی به‌ذوق نیاز خونین حنا چه‌گل می‌دهد به چنگش

۶

اگر دو عالم غلو نماید به شوق بی‌خواست بر نیاید

چه رنگها پر نمی‌گشاید به‌سیر باغی‌که نیست رنگش

۷

ز سیر گلزار چشم بستن‌ کسی نشد محرم تسلی

کجاست آیینه تا نمایم چه صبح دارد بهار رنگش

۸

دربغ فطرت نکرد کاری نبرد ازین انجمن شماری

تاملم داشت شیشه داری زدم ز وهم پری به سنگش

۹

ز ساز عشق غرور ساغر هزار بیداد می‌کشد سر

تو از تمیز فضول بگذر شکست دل داند و ترنگش

۱۰

به سعی جولان هوش بیدل نگشت پیدا سراغ قابل

مگر زپرواز رنگ بسمل رسی به فهم پر خدنگش

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علیرضا منشادی
۱۳۹۷/۰۹/۲۳ - ۱۲:۲۳:۰۷
در بیت اول عرض با کسره به معنی آبرو خوانده شود یا عرض با فتحه ی عین؟
user_image
ما را همه شب نمی برد خواب
۱۳۹۷/۰۹/۲۳ - ۱۳:۲۰:۵۹
درود علیرضا خان با توجه به واژه ی جوهر که بعد از عرض اومده عرض با کسره مدنظر شاعر بوده که این عرض غیر از آبرو به معنای پدید آمدن است وجودی که قطعا افول در پی دارد یک مثال امروزی مثل عرض اندام کردن خانه ی دلت آباد