بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۸۶

۱

بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

چرخ می‌گردد دوتا در فکر بار درد ما

۲

گر به میدان ریاضت‌کهربا دعوی‌کند

کاه‌گیرد در دهن از شرم رنگ زرد ما

۳

دور نبود گرکمان صید دلها زه‌کند

هم ادای ابروی نازی‌ست بیت فرد ما

۴

می‌دهد بوی گریبان سحر موج نسیم

می‌توان دانست حال دل ز آه سرد ما

۵

هم‌چو نی در هر نفست دایم نقد ناله‌ای

ای هوس غافل مباش ازگنج باد آورد ما

۶

ما سبکر‌وحان ز قید ششدر تن فارغیم

مهرة آزاد دل دارد بساط نرد ما

۷

گر دهد صدبارگردون خاک عالم را به‌باد

بشکندآشفتگی رنگی به روی‌گرد ما

۸

دوش‌ با تیغ تبسم رفتی از بزم و هنوز

شور بیرون می‌دهد زخم نمک‌پرورد ما

۹

در سواد حیرت از یاد جمالت بیخودیم

روز وشب خواب سحر دارد دل شبگرد ما

۱۰

نیست بیدل جزنوای قلقل مینای من

هیچکس درمحفل خونین‌دلان همدرد ما

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مرضیه
۱۳۹۷/۰۱/۱۸ - ۲۳:۴۵:۳۷
معنی این مصرع رو کسی اگر میدونه ممنون میشم راهنمایی کنه: در شواد حیرت از یاد جمالت بیخودیم
user_image
آرمین
۱۳۹۸/۰۱/۱۰ - ۰۶:۲۱:۲۵
یادکردن از زیبایی خداوند در منزل حیرت و آشفتگی، باعث می شود سالک از خود بیخود شود و بر حیرتش افزوده می شود.
user_image
حنیفی
۱۳۹۸/۰۷/۱۳ - ۱۰:۵۳:۲۳
هم‌چو نی در هر نفس داریم نقد ناله‌ایای هوس غافل مباش ازگنج باد آورد ما
user_image
ولی حنیفی
۱۳۹۸/۰۷/۱۳ - ۱۱:۰۲:۰۷
هم‌چو نی در هر نفس داریم نقد ناله‌ایای هوس غافل مباش ازگنج باد آورد ما