بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۸۶۶

۱

نشسته‌ای ز دل تنگ بر در تصدیع

دمی‌که واشود این قفل عالمیست وسیع

۲

به خویش گر نرسی آنقدر غرابت نیست

که سرکشیده‌ای از کارگاه صنع بدیع

۳

طلب ز هرچه تسلی شود غنیمت‌گیر

به جوع می‌مکد انگشت خوبش طفل رضیع

۴

قیامت است طمع ز امتلا نمی‌میرد

که تا به حلق رسیده است می‌خورد تشنیع

۵

چه غفلت است که چون شمع گل به سر باشی

به زیر تیغ نشستن ندارد این تقطیع

۶

به‌گرد قاصد همت رسیدن آسان نیست

ز مقصد آنطرفش برده گامهای وسیع

۷

بدون خاک حضور یقین نشد روشن

چراغ نقش قدم داشت این بساط رفیع

۸

بقا فنا به‌ کنار و فنا بقا به بغل

همین ربیع و خریفست هم خریف وربیع

۹

ز شرم چشم‌ گشودن به ‌بارگاه حضور

عرق تو آینه پرداز تا بریم شفیع

۱۰

پس از تأمل بسیار شد عیان بیدل

که علت است تفاوتگر مطاع و مطیع

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۸۳۹

نظرات

user_image
بشی رحیمی
۱۳۹۸/۰۸/۱۵ - ۱۸:۱۳:۱۳
کلمه‌ی "خوبش" در مصراع ششم، اشتباه تایپ شده، لطفا به "خویش" اصلاح فرمایید.به جوع می‌مکند انگشت خویش، طفل رضیع