بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۸۷۸

۱

فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ

که برشهاست بقدر تنکی‌ در دم تیغ

۲

عجز مردان اثر غیرت دیگر دارد

پشت در سینه نهان می‌کند اینجا خم تیغ

۳

تا قضا آینهٔ مجمع امکان پرداخت

گردنی نیست‌که چون شمع نشد محرم تیغ

۴

غافل از درد مباشیدکه در عرصهٔ عشق

زخمها همچو نیامند همه توام تیغ

۵

از قضا بیخبری‌، ورنه درین عرصهٔ وهم

سر فرمانبر تسلیم‌ ندارد غم تیغ

۶

جز به تسلیم درین عرصه امان نتوان یافت

چو مه نو سپر ایجاد کند از خم تیغ

۷

شرم دارد سر پیمانه ز سامان غرور

چون نیام تهی از خویش‌ گرفتم ‌کم تیغ

۸

جبن بر جوهر غیرت نگماری یارب

زن حیز است اگر مرد شود ملزم تیغ

۹

بیدل از اهل زمان چشم ترحم بردار

گریه خون ریختن است از مژهٔ بی‌نم تیغ

تصاویر و صوت

نظرات