بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۸۸۰

۱

تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف

در هیچ حال با نفس آیینه نیست صاف

۲

هم صحبتان به بازی شطرنج سرخوشند

تا نگذرد مزاج نفاق از سر مصاف

۳

یاران اگر لبی به تامل رسانده‌اند

خمیازه خورده است گره درکمین لاف

۴

لطف معانی از لب هذیان نوا مخواه

چون پاس آبرو ز دم تیغ بی غلاف

۵

پیوندها به روی گسستن گشوده‌اند

گو وهم‌، تار و پود خیالات ننگ باف

۶

چون مو سپید شد سر دعوا به خاک دزد

این برف پنبه‌ای‌ست اشارتگر لحاف

۷

دیدی هزار رنگ و نشد رمزی آشکار

ای صاحب دماغ نه‌ای شخص موشکاف

۸

آخر همه به نشئهٔ تحقیق می‌رسیم

پیداست تا دماغ پس و پیش و دردو صاف

۹

بی‌یار زیستن ز تو بیدل قیامت است

جرمی نکرده‌ای که توان کردنت معاف

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۸۵۲

نظرات