
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۸۹
۱
بیثمری حصار شد در چمن امید ما
طرهٔ امن شانهزد سایهٔ برگبید ما
۲
آینهداری فنا ناز هوس نمیکشد
خط به رقمکشیدهاند از ورق سفید ما
۳
دردسر جهان رنگ درخور دانش است و بس
نیست بهکسب عافیت غیرجنون مفید ما
۴
دعوی احتیاج پوچ خجلت سعیکس مباد
قفل جهان بیدری زنگ زد ازکلید ما
۵
عبرت چشم بسملیم، پردهٔ فقر ما مدر
آستر است ابرهٔ خلعت روز عید ما
۶
گر فکند تبسمتگل به مزار عاشقان
بال سحرکشد نفس ازکفن شهید ما
۷
نیست چو التفات دل میکدهٔ تعلقی
آبله پایی نفس شد قدح نبید ما
۸
ربشهٔ تخموحدتیم از تکوپوی مامپرس
صرف هزار جاده است منزل ناپدید ما
۹
خاک مزار عبرتیم، پردهٔ ساز غیرتیم
زخمه به برق میزند ممتحن نشید ما
۱۰
بیدل ازینکف غبارکز دل خاک جستهایم
پردهدر تحیر است،گفت تو و شنید ما
تصاویر و صوت

نظرات
کامیاب
احسان