بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۹۲۰

۱

زخم تیغی ز تو برداشته‌ام همچو هلال

ریشه‌واری‌ به ‌نظر کاشته‌ام همچو هلال

۲

قانعم زین چمنستان به رگ و برگ ‌گلی

از تبسم لبی انباشته‌ام همچو هلال

۳

عاقبت سرکشی‌ام سجده فروشیها کرد

در دم تیغ سپر داشته‌ام همچو هلال

۴

نشود عرض ‌کمالم‌ کلف چهرهٔ عجز

در بغل آینه نگذاشته‌ام همچو هلال

۵

سقف‌ کوتاه فلک معرض رعنایی نیست

از خمیدن علم افراشته‌ام همچو هلال

۶

ناتوانی چقدر جوهر قدرت دارد

آسمان بر مژه برداشته‌ام همچو هلال

۷

بیدل از هستی من پا به رکاب است نمو

شام را هم سحر انگاشته‌ام همچو هلال

تصاویر و صوت

نظرات