بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۹۴۰

۱

ای بهار جلوه‌ات را شش جهت دربار گل

بی‌ رخت در دیدهٔ من می‌خلد چون خار گل

۲

یک نگه نظاره‌ات سر جوش صد میخانه می

یک تبسم‌ کردنت آغوش صد گلزار گل

۳

درگلستانی که بوی وعدهٔ دیدار توست

می‌کند جای نگه چون برگ از اشجارگل

۴

اینقدر در پردهٔ رنگ حنا شوخی‌ کجاست

می‌زند جوش ازکف پایت به این هنجارگل

۵

تا به ‌کی پوشد تغافل بر سراپایت نقاب

در دل یک غنچه نتوان یافت این مقدارگل

۶

بر رخ هر گلبن از شبنم نقاب افکنده‌اند

تا ز خواب نازگردد بر رخت بیدارگل

۷

نیست ممکن‌ گر کند در عرض شوخی‌های ناز

لاله‌رویان را عرق بی‌رنگ از رخسارگل

۸

می‌زند در جمع احباب از تقاضای بهار

سایهٔ دست کرم بر گوشهٔ دستار گل

۹

ساز عیش از قلقل مینا قیامت غلغل است

ابر رنگ نغمه می‌بندد به روی تار گل

۱۰

ریشه‌ها را گر به این سامان نمو بخشد هوا

موی سر چون خامهٔ تصویر آرد بارگل

۱۱

نوبهارست و طراوت شوخیی دارد به چنگ

بوی‌گل از غنچه‌کرده نغمه از منقارگل

۱۲

بیدل از اندیشهٔ لعلش به عجزم معترف

می‌کند در عرض جرأت رنگ استغفار گل

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی مطاهری رح
۱۳۹۱/۰۱/۰۴ - ۰۹:۴۹:۰۷
سلام پاره های دوم بیت های 3و12 نیاز به واشکافی(شرح) دارد بیت 4 می زند جوش از کف پایت به این هنجار گل .. می زند در اصل پاره ی دیگر فعل ترکیبی ست فعل (کرده ی) گـُـل میکند در زبان ما روایی دارد نیز جوش می زند .. الف>درین جا شاعر با گستردن دامان چم ـاری (معناپروری.معنی پردازی) همان گل کردن را درنظرداشته که در بیت های دیگر هم آمده ب>> ای که در کف پایت جوش زده..در اصل گــُـل است .. مانند گل و به همان هنجار (وضعی که در پاره ی نخســت شرح کرده) حتا جوش و دمل تن تو >کف پایت هم به هنجار گل است.ج>> شیوه ی نگارگری ِبا حنا بر دستان و پاها [بنگرید به عکس های شیرین نشاط] و نقشی که ره خیال را می زند نقش حنایی ِ پای حنا گرفته ات..اما ...د>> شاعر سخنی دیگر دارد و آ« گل دانستن جوش های کف پای نگار /دلبر خویش است و تفاوت جوش را با آرایه های حنایی عروسان و دلبران و زنان جوان به شوخی و ظریفی و نازک آرایی و طنازی رنگین حنا نسبت کرده.. یاعـــلی