بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴

۱

موج ما را شرم دریای‌ کرم

تا قیامت برنمی‌آرد ز نم

۲

درکنار فطرت ما داد عشق

لوح محفوظ نفهمیدن رقم

۳

سطری از خط جین ما نگاشت

سرنگونی بر نیامد از قلم

۴

آسمانها سر به جیب فکر ماست

تاکجا بار امانت برد خم

۵

بی وجود آثار امکان باطل است

پرتو خورشید می‌جوشد بهم

۶

نیست موج و آب جز ساز محیط

بر حدوث اینجا نمی‌چربد قدم

۷

هم کنار گوهر آسوده‌ست موج

در بر آرام خوابیده است رم

۸

جهل و آگاهی ز هم ممتاز نیست

این سر افزود آنچه زان سر گشت ‌کم

۹

گردباد آسا درین صحرای وهم

می‌دود سر بر هوا سعی قدم

۱۰

امتحان‌ گر سنگ و گل بر هم زند

فرق معدوم است در دیر و حرم

۱۱

ذره تا خورشید معدوم است و بس

می‌خورد عرفان به نادانی قسم

۱۲

بعد معنی ‌کسب مایی و تویی است

قرب تحقیق اینکه می‌گویی منم

۱۳

شخص حیرت مانع تمثال نیست

می‌کند آیینه داری‌ها ستم

۱۴

عالمی را از عدم دور افکند

این من و مای به هستی متهم

۱۵

بیدل از تبدیل حرف دال و نون

شد صمد بیگانهٔ لفظ صنم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۰۶۰

نظرات

user_image
عبدالغفار
۱۳۹۳/۰۹/۰۱ - ۰۱:۴۷:۰۳
مصرع هشتم چنین است :جهل و آگاهی زهم ممتاز نیستزین سر افزود آنچه زان سر گشت کم
user_image
حمیدجلیلی
۱۳۹۳/۱۰/۰۴ - ۰۸:۰۹:۴۹
من فکر میکنم مصذع اخیر چنین باشد بیدل از تبدل حرف کاف ونون شداحد بیگانه ارلفظی صمد