
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۹۶۶
۱
هستی نیاز دیده نمناک کردهام
تا شمع سان جبین زعرق پاک کردهام
۲
راهم به کوچهٔ دگر است از رم نفس
زبن موج می سراغ رگ تاککردهام
۳
تیغی به جادهٔ دم الفت نمیرسد
سیر هزار راه خطرناک کردهام
۴
دل از نفس نمیگسلد ربط آرزو
این رشته را خیال چه فتراک کردهام
۵
طاقت به دوش کس ننهد بار احتیاج
واماندهام که تکیه بر افلاک کردهام
۶
از ضعف پیریی که سرانجام زندگیست
دندان غلط به ریشهٔ مسواک کردهام
۷
پر بیدماغ فطرتم از سجدهام مپرس
سر بود گوهری که کنون خاک کردهام
۸
گرد شکستم از چه نخندد به رویکار
مزدوری قلمرو ادراک کردهام
۹
بیدل حنایی از چه نگردد بیاض چشم
خطها بهخون نوشتهام و پاک کردهام
نظرات