بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۹۸۲

۱

بسکه نیرنگت قدح چیده‌ست در اندیشه‌ام

می‌کند طاووس فریاد از شکست شیشه‌ام

۲

تخم عجزم در زمین ناامیدی کشته‌اند

ناله می‌بالد به رنگ تار ساز از ریشه‌ام

۳

یک نفس در سینه‌ام بی‌شور سودای تو نیست

می‌کندتا خارو خس چون شیر تب در بیشه‌ام

۴

کسب دردی تا نگردد دستگاه مدعا

نیست ممکن رفع بیکاری به چندین پیشه‌ام

۵

قصهٔ فرهاد من نشنیده می‌باید شمرد

سرمهٔ جوهر نهان دارد صدای تیشه‌ام

۶

مزرعم آفت کمین شوخی نشو و نماست

چون نفس می‌سوزد آخر از دویدن ریشه‌ام

۷

بس که اسباب تعلقهای من وارستگی است

بی‌گره خیزد به رنگ ناله نی از بیشه‌ام

۸

آنقدرها لفظم از معنی ندارد امتیاز

در لطافت محو شد فرق پری از شیشه‌ام

۹

بیدل آب گوهر از تشویش امواج منست

با دل نفسرده فارغ از هزار اندیشه‌ام

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۹۱۴

نظرات