
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۹۹۶
۱
سر خط نازیست امشب زخمهای سینهام
جوهر تیغ که گل کردهست از آیینهام
۲
شعله گر بارد فلک در عالم فقرم چه باک
حصن سنگینیست گرد خرقهٔ پشمینهام
۳
چون گلم در نیستی پرواز هستی بود و بس
تازه شد از خاک گشتن کسوت پارینهام
۴
میتوان حال درون دیدن ز بیرون حباب
امتحان دل عبث وا میشکافد سینهام
۵
با وجود حیرتم صورت نبست آسودگی
خانه بر دوش تماشای تو چون آیینهام
۶
ناروایی در مزاج شوق معنیها گداخت
ای بسا گوهر که گردید آب در گنجینهام
۷
خرقهٔ ناموس رسوایی کشد از احتیاط
بخیهها بر روی کار افتاد لیک از پینهام
۸
مدعی گو جمع دارد دل ز داغ انتقام
روشن است از آتش یاقوت دود کینهام
۹
انتظار فرصت از مخمور شوقت بردهاند
جام تا در گردش آمد شنبه است آدینهام
۱۰
گر ادب بیدل نپیچد پنجهام در آستین
میکند گل از گریبان حسرت دیرینهام
تصاویر و صوت

نظرات