بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۰

۱

به مهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا

که خونها می‌خورد تا شیر می‌گردد سفید اینجا

۲

مقیم نارسایی باش پیش از خاک گردیدن

که‌ سعی هر دو عالم چون عرق خواهد چکید اینجا

۳

محیط از جنبش هر قطره‌ صد توفان جنون دارد

شکست رنگ امکان بود اگر یکدل تپید اینجا

۴

گداز نیستی از انتظارم بر نمی ‌آرد

ز خاکستر شدن‌ گل می‌کند چشم سفید اینجا

۵

ز ساز الفت آهنگ عدم در پردهٔ گوشم

نوایی می‌رسد کز بیخودی نتوان شنید اینجا

۶

درین محنت‌سرا آیینهٔ اشک یتیمانم

که در بی‌دست و پایی هم مرا باید دوید اینجا

۷

کباب خام‌سوز آتش حسرت دلی دارم

که هرجا بینوایی سوخت دودش سرکشید اینجا

۸

نیاز سرکشان حسن آشوبی دگر دارد

کمین‌گاه تغافل شد اگر ابرو خمید اینجا

۹

تپشهای نفس از پردهٔ تحقیق می‌گوید

که تا از خود اثر داری نخواهی آرمید اینجا

۱۰

بلندست آنقدرها آشیان عجز ما بیدل

که بی‌سعی شکست بال و پر نتوان رسید اینجا

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
بشیر رحیمی
۱۳۹۴/۰۵/۲۷ - ۱۴:۱۸:۴۳
"از" در این مصراع، بدون الف آمده، اصلاح شود لطفا:تپش‌های نفس از پرده تحقیق می‌گوید