بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۰۳۰

۱

کی در قفس و دام هوا و هوس افتم

آن شعله نی‌ام من ‌که به هر خار و خس افتم

۲

در قطره‌ام انداز محیطست پر افشان

حیف است کز افسون گهر در قفس افتم

۳

از بی نفسی‌ کم نشود ربط خروشم

در قافلهٔ حیرت اگر چون جرس افتم

۴

بیقدر نی‌ام ‌گر به چمن سازی تسلیم

در خاک به رنگ ثمر پیش رس افتم

۵

رسوایی عاشق به ره یار بهشتی است

ای‌ کاش درین‌ کوچه به چنگ عسس افتم

۶

اندیشهٔ تغییر وفا هوش گداز است

ترسم ‌که رود عشق و به دام هوس افتم

۷

چون شانه به این سعی نگون درخم زلفت

چندان که قدم پیش نهم باز پس افتم

۸

از بس که دو تا گشته‌ام از بار ضعیفی

خلخال شمارد چو به پای مگس افتم

۹

فریاد نفس سوختگان عجز نگاهیست

ای وای‌ که دور از تو به یک ناله‌رس افتم

۱۰

چون صبح اگر دم زنم از جرات هستی

از شرم شوم آب و به فکر نفس افتم

۱۱

سر تا قدمم نیست به جز قطرهٔ اشکی

عالم همه یارست به پای چه ‌کس افتم

۱۲

طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است

بیدل چه عجب‌ گر ز هنر در قفس افتم

تصاویر و صوت

نظرات