بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۰۶۴

۱

ز علم و عمل نکته‌ها گوش‌ کردم

ندانم چه خواندم فراموش کردم

۲

خطوط هوس داشت اوراق امکان

مژه لغزشی خورد مغشوش‌ کردم

۳

گر این انفعال است در کسب دانش

جنون بود کاری که با هوش کردم

۴

اثر تشنه‌کام سنان بود و خنجر

چو حرف وفا سیر صد گوش‌ کردم

۵

نقاب افکنم تا بر اعمال باطل

جبینی ز خجلت عرق پوش‌کردم

۶

بجز سوختن شمع رنگی ندارد

تماشای امشب همان دوش کردم

۷

جنون هزار انجمن بود هستی

نفسها زدم شمع خاموش کردم

۸

به یک آبله رستم از صد تردد

کشیدم ز پا پوست پاپوش‌ کردم

۹

بس است اینقدر همت میکشیها

که پیمانه برگشت و من نوش‌کردم

۱۰

ز قد دو تا یادم آمد وصالش

شدم پیر کاین طرح آغوش کردم

۱۱

اگر بار هستی گران نیست بیدل

خمیدن چرا زحمت دوش‌ کردم

تصاویر و صوت

نظرات