بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۱۰۸

۱

به باغی که چون صبح خندیده بودم

ز هر برگ گل دامنی چیده بودم

۲

به زاهد نگفتم ز درد محبت

که نشنیده بود آنچه من دیده بودم

۳

چرا خط پرگار وحدت نباشم

به گرد دل خویش گردیده بودم

۴

جنون می‌چکد از در و بام امکان

دماغ خیالی خراشیده بودم

۵

اگر سبزه رستم و گر گل دمیدم

به مژگان نازت که خوابیده بودم

۶

هنوزم همان جام ظرف محبت

نم اشک چندی تراویده بودم

۷

شرر جلوه‌ای کرد و شد داغ خجلت

به این رنگ من نیز نازیده بودم

۸

قیامت غبار است صحرای الفت

من اینجا دمی چند نالیده بودم

۹

ندزدیدم آخر تن از خاکساری

عبیری بر این جامه مالیده بودم

۱۰

ادب نیست در راه او پا نهادن

اگر سر نمی‌بود لغزیده بودم

۱۱

ندانم ‌کجا رفتم از خویش بیدل

به یاد خرامی خرامیده بودم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۸۹۹

نظرات

user_image
بسم الله عزیزی
۱۴۰۰/۰۸/۲۳ - ۰۴:۴۹:۰۲
این غزل را سر تاج موسیقی استاد محمد حسین سر آهنگ در دو کمپوز مختلف اجرا نموده است. همچنین توسط استاد امیر محمد استاد هاشم چشتی استاد حیدر سلیم استاد سید عمر استاد نجیم نوابی وخیلی از هنر مندان دیگر افغان سروده شده است و در یوتیوب موجود است.