بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۱۳۹

۱

جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم

در پرتو چراغی پروانه می‌نگارم

۲

روز نشاط شب کرد آخر فراق یارم

خود را اگر نسوزم شمعی دگر ندارم

۳

بی‌کس شهید عشقم خاک مرا بسوزید

خاکستری زند کاش‌ گل بر سر مزارم

۴

زین باغ شبنم من دیگر چه طرف بندد

آیینه‌ای شکستم رنگی نشد دچارم

۵

جز درد دل چه دارد تبخاله آرمیدن

یارب عرق نریزد از خجلت آبیارم

۶

شوقی ‌که رنگ دل ریخت در کارگاه امکان

وقف گداز می‌خواست یک آبگینه‌وارم

۷

شمع بساط الفت نومید سوختن نیست

در آتشم سراپا تا زیر پاست خارم

۸

خاکم به باد دادند اما به سعی الفت

در سایهٔ خط او پر می‌زند غبارم

۹

صبر آزمای عشقت در خواب بی‌نیازی‌ست

گرداندنم چه حرفست پهلوی کوهسارم

۱۰

بی‌فهم معنیی نیست بر دل تنیدن من

تمثال کرده‌ام گم آیینه می‌فشارم

۱۱

بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست

چندانکه می‌تپد دل من سبحه می‌شمارم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۷/۲۸ - ۰۲:۱۱:۴۹
بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست
user_image
منیر سپاس
۱۳۹۳/۱۰/۱۵ - ۰۴:۰۹:۴۷
سلام ، لطفن مقطع غزل را اصلاح کنید آنچنان که ، ناشناس نیز نوشته است (بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیست) درست است .دلیل: در معبد انسان به عبادت می پردازد و طاعت نیز عبادت است بیدل در اینجا بی پروا از طاعت می شود و هر تپش دلش را سبحه گرداندن حسای می می کند ایمد می برم بیشتر از این غفلت نکنید سایت وزین گنجور برای دوستداران و دست اندرکاران ادبیات فارسی ، غتیمتی است بزرگ.
user_image
Rasol Rasekh
۱۳۹۵/۰۸/۰۵ - ۱۸:۰۲:۵۶
تاعت درست است تاقت مفهوم نداردبیدل صاحب میفرمایند من پروای دیگر تأعات را ندارم چون من در معبد گاه عشق هستم چون عشق مصدر همه چیز است
user_image
کمال داودوند
۱۳۹۵/۰۸/۰۶ - ۱۸:۳۶:۲۴
ایول ...
user_image
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
۱۳۹۵/۱۲/۲۳ - ۱۴:۱۳:۲۷
بیت مقطع: بیدل به معبد عشق پروای طاعتم نیستکاتب یا تایپست اشتباه نموده باید درست نوشه نمایید.
user_image
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
۱۳۹۵/۱۲/۲۳ - ۱۴:۲۰:۱۷
متن دیوان حضرت بیدل (رح) چاپ کابل در دستم است مقطع طاقت درس نیست٬ طاعت غلت است باید طاعتم نیست درست است.
user_image
شیر هژیر
۱۳۹۷/۰۶/۲۴ - ۱۰:۰۰:۳۸
با ادای احترام به دوستان این صفحه به نظر حقیر طاقت در مقطع این غزل درست تر می نماید. چنانچه همه می دانند بسیاری عبادت ها محدویت دارد و منوط به طاقت و توان انسانی ساخته شده اند. چنانکه در 24 ساعت پنج وقت نماز یا برای فلان عبادت هزار بار ذکر نام خداوند گفتن. اما در اینجا بیدل می خواهد از نامحدود بودن عبادت اش در معبد عشق یاد کند و بگویدعبادت او محدود به طاقت انسانی اش نیست. تا زنده است و قلبش می تپد او سبحه می شمارد و ذکر معبود و معشوق می کند. اگر بپذیریم که آن کلمه طاعت است. پس بیدلی که پروای طاعت و بندگی ندارد. برای کدام معشوق تا جان در بدن دارد سبحه می شمارد؟
user_image
حشمت الله
۱۳۹۷/۰۶/۲۵ - ۲۱:۱۱:۵۷
با احترام به نظر همه دوستانبه نظر بنده کلمه طاعت درست است وبیدل میفرماید که عاشق بودن خودش عبادت است چون که عاشق هر لحظه به یاد محبوب میباشد و یاد کردن خودش ذکر است پس هر نفسش تسبیح شمرده میشود چون هیچ نفسی بدون یاد او نمیکشد بنا بر این بیدل مانند ریا کاران به کدام سبحه ظاهری نیاز و پروا ندارد.