بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۱۶۶

۱

به هستی از اثر اعتبار مایه ندارم

چو موی‌کاسه چینی به غیر سایه ندارم

۲

مگر به خاک رسانم سر بنای تعین

که غیر آبلهٔ پا چو اشک پایه ندارم

۳

چو طفل اشک‌گداز دلیست پرورش من

یتیم عشقم و ربطی به شیر دایه ندارم

۴

تهیهٔ‌کف افسوس‌کرده‌ام چه توان‌کرد

به سرمه سایی عبرت جزاین صلایه ندارم

۵

بس است سطرگدازم چو شمع نامهٔ الفت

دگر صریح چه انشاکنم‌کنایه ندارم

۶

به ماکیان توزاهد مرا چه ربط وچه نسبت

تو سبحه‌گیرکه من چون خروس خایه ندارم

۷

سزدکه مولوی‌ام خرده بر شعور نگیرد

که‌گمره ازلم جزوی از هدایه ندارم

۸

به هر طرف‌کشدم دل‌، یکیست جاده و منزل

سوار مرکب شوقم خرکرایه ندارم

۹

به نام محض قناعت کنید از من بیدل

که من چو مصحف تحقیق هیچ آیه ندارم

تصاویر و صوت

نظرات