بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۱۹۵

۱

به لب حرف طلب دزدم به دل شور هوس سوزم

خیال خام من تا پختگی‌ گیرد نفس سوزم

۲

هوس پردازی‌ام از سیر مقصد باز می‌دارد

چراغم در ره عنقاست ‌گر بال مگس سوزم

۳

دلیل‌کاروان وحشتم افسردگی تا کی

خروشی‌گل‌کنم شمعی به فانوس جرس سوزم

۴

ز یأس مدعا تا چند باشم داغ خاموشی

مدد کن ای نفس تا در بر فریادرس سوزم

۵

خزان رنگ مطلب آنقدر دارد به سامانم

که عالم در فروغ شمع غلتد گر نفس سوزم

۶

ز وهم عجز خجلت می‌کشم در بزم یکتایی

چه سازم عشق مختار است و می‌خواهد هوس سوزم

۷

به رنگ حیرت آیینه غیرت شعله‌ای دارم

که ‌گر روشن شود جوهر به جای خار و خس سوزم

۸

سپند آهی به درد آورد و بیرون جست ازین محفل

شرر واری ببال ای ناله تا من هم قفس سوزم

۹

جهان جلوه چون آیینه رفت از دیده‌ام بیدل

تحیر امتیازم سوخت از داغ چه کس سوزم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۹۲۸

نظرات