بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۲۲۸

۱

نه گر‌دون بلندی نی زمین پستی خویشم

چو شمع‌ از پای تا سر پشت پای هستی خویشم

۲

نوا سنج‌ چه مضراب‌ است ساز فرصتم ‌یارب

که دارد تا جبین غرق عرق تردستی خویشم

۳

نفس هرگام مینا می‌زند بر سنگ می‌گوید

به این دوری که دارم بیدماغ مستی خویشم

۴

ندارم جوهر عزمی که احرام نشان بندم

ز یأس ‌آماجگاه ‌ناوک‌ بی ‌شستی خویشم

۵

بیاض نسخهٔ دیگر نیامد در کفم بیدل

درتن مکتب تحیر خوان خط دستی خویشم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۰۷۱

نظرات