بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۲۴۲

۱

مزرع تسلیم ادب حاصلم

سر نکشد گردن آب و گلم

۲

موج ‌گهر نیستم اما ز ضعف

آبله‌ گل‌کرده ره منزلم

۳

خاک ندامت به سر عاجزی

صبحم اگر تار نفس بگسلم

۴

نفی من آیینهٔ اثبات اوست

حق دمد آندم‌ که‌ کنی باطلم

۵

بار نفس می‌کشم و چاره نیست

بی‌تو فتاده‌ست الم بر دلم

۶

الفت دل سدّ ره‌ کس مباد

کرد همین آبله پا در گلم

۷

عافیتم داد به توفان شرم

راند به دریا عرق ساحلم

۸

خامشی اسباب غنا بود و بس

تا به زبان آمده‌ام سایلم

۹

بر تپشم تهمت راحت مبند

بیضه منه زبر پر بسملم

۱۰

گرد من از قافلهٔ رنگ نیست

کلک مصور چه‌کشد محملم

۱۱

نامه برید از چمن خون من

برگ حنایی به کف قاتلم

۱۲

آبم ازین درد که آن مست ناز

آینه می‌خواهد و من بیدلم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۰۵۵

نظرات

user_image
عباس صادقی زرینی
۱۳۹۹/۱۲/۱۶ - ۰۰:۵۴:۱۸
آبم در بیت آخر درست نیست آهم کلمه ی مناسبی است و با آینه هم هماهنگ تر است
user_image
عباس صادقی زرینی
۱۳۹۹/۱۲/۱۶ - ۰۰:۵۵:۳۸
در بیت اخر ، مصرع اول آبم اشتباه می باشد آهم درست است ، که باآینه هم تناسب دارد