بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۲۴۵

۱

تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم

به زیر آسمان در بیضه خون شد شوخی بالم

۲

نه پروازم پر افشانی‌، نه رفتارم قدم سایی

غباری در شکست رنگ دارم‌،‌گردش حالم

۳

تمنایی نمی‌دانم‌، تو لایی نمی‌فهمم

جبین ناله‌ای بر آستان درد می‌مالم

۴

شرار بی‌دماغم رنج فرصت برنمی‌دارد

چه امکانست سازد عمر پامال مه و سالم

۵

تب شوقت چه آتش پخت در بنیاد شمع من

که شد سرمایهٔ هستی سراپا حرف تبخالم

۶

ز درد نارساییهای پروازم چه می‌پرسی

چو مژگان در ازل این نامه واکردند از بالم

۷

نوای درد دل نشنیده‌اند آخر درین محفل

شکستی‌ کاش می‌شد ترجمان رنگ احوالم

۸

ز وضع خامش من حیرت دیدار می‌جوشد

ادب سازم نفس می‌کاهم و آیینه می‌بالم

۹

خمار وصل و خرسندی بجوش ای‌ گریه تا گریم

اسیر عشق و بی‌دردی ببال ای ناله تا نالم

۱۰

ندانم گل‌فروش باغ نیرنگ کی‌ام بیدل

هزار آیینه دارد در پر طاووس تمثالم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۹۳۸

نظرات

user_image
valy hanifi
۱۳۹۴/۰۴/۰۹ - ۰۸:۵۹:۴۴
تب شوقت چه آتش پخت در بنیاد شمع منکه شد سرمایهٔ هستی سراپا صرف تبخالم