بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۲۵۱

۱

دوری بزمت در غم‌ و شادی ‌گر کند این می قسمت جامم

صبح نخندد بر رخ روزم‌، شمع نگرید بر سر شامم

۲

صورت و معنی هیچ نبودن‌، چند زند پروبال نمودن

همچو عرق به جبین تحیر، نقش نگین شد داغ ز نامم

۳

غنچه هم آخراز می رنگش‌، شیشهٔ طاقت خورد به سنگش

دل ز چه شور جنون بفروشد، بوی خیال تو داشت مشامم

۴

نامهٔ من‌که پیش تو خواند، قصهٔ من‌که به عرض رساند

گر جگرم به صد آه تپیدن‌، تا به لبم نرسید پیامم

۵

در نظرم نه رهیست نه منزل‌، می‌گذرم به تردد باطل

شمع صفت ز طبیعت غافل‌، سر به هوا ته پاست خرامم

۶

پستی طالع خفته به ذلت گشت حصارم ز آفت شهرت

پنبه ز گوش تمیز نگیرد گر همه افتد طشت ز بامم

۷

داغ تظلم و شکوه نبودم‌، بیهده دفتر ناله گشودم

کرد دماغ زمانه مشوش دود ندامت هیزم خامم

۸

چون نفس پر و بال گشایی‌، سوخت در آتش سعی رهایی

ریشهٔ کشت تعلق جسمم از دل دانه دمیدن دامم

۹

گر بتپد پی جمع رسایل‌، ور بزند در کسب فضایل

نیست کسی چو طبیعت بیدل باب تأمل فهم کلامم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۹۸۶

نظرات

user_image
فرّخ
۱۳۹۳/۱۰/۲۸ - ۰۳:۳۲:۲۲
از بیت چهارم بطور اشتباه در تمامی ابیات مصرع دوم مرقوم، مربوط به بیت بعدی‌ست و شعر بهم ریخته است، لطفا از بیت چهارم به بعد اینگونه اصلاح شود:نامه‌ی من که پیش تو خواند؟ قصه‌ی من که بعرض رساند؟گر جگرم بصد آه طپیدن، تا بلبم نرسید پیاممدر نظرم نه رهیست نه منزل، می‌گذرم به تردد باطلشمع‌صفت ز طبیعت غافل، سربه‌هوا ته پاست خراممپستی طالع خفته‌به‌ذلت، گشت حصارم از آفت شهرتپنبه ز گوش تمیز نگیرد، گر همه افتد طشت ز باممداغ تظلم و شکوه نبودم، بیهده دفتر ناله کشودمکرد دماغ زمانه مشوش، دود ندامت هیزم خاممچون نفس پر و بال‌گشائی، سوخت در آتش سعی رهائیریشه گشت تعلق جسمم، از دل دانه دمیدن داممگر بطپد بی جمع رسائل، ور بزند درکسب فضائلنیست کسی چون طبیعت (بیدل) باب تأمل فهم کلامممنبع: نوسخنپیوند به وبگاه بیرونیالبته در نوسخن مصراع اول بیت آخر "و ریزند درکسب فضائل" که بنظرم "ور بزند در کسب فضایل" شما درست مینماید.سپاس.