بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۲۶۷

۱

دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم

اثر پرداز داغم حرف صاحب درد رامانم

۲

رفیق وحشت من غیر داغ دل نمی‌باشد

دربن غربتسرا خورشید تنهاگرد رامانم

۳

بهار آبروبم صد خزان خجلت به بر دارد

شکفتن در مزاجم نیست رنگ زرد رامانم

۴

به حکم عجز شک نتوان زدود از انتخاب من

دربن دفتر شکست‌گوشهای فرد رامانم

۵

به هر مژگان زدن جوشیده‌ام با عالم دیگر

پریشان روزگارم اشک غم پرورد رامانم

۶

شکست رنگم وبر دوش آهی می‌کشم محمل

درین دشت از ضعیفی‌کاه باد آورد رامانم

۷

تمیز خلق از تشویش‌ کوری برنمی‌آید

همه‌گر سرمه جوشم در نظرهاگرد رامانم

۸

نه داغم مایل‌گرمی نه نقشم قابل معنی

بساط آرای وهمم ‌کعبتین نرد را مانم

۹

به خود آتش زنم تا گرم سازم پهلوی داغی

ز بس افسرده طبعیها تنور سرد رامانم

۱۰

خجالت صرف‌ گفتارم ندامت وقف‌ کردارم

سراپا انفعالم دعوی نامرد رامانم

۱۱

نه اشکی زیب مژگانم نه آهی بال افغانم

تپیدن هم نمی‌دانم دل بی‌درد رامانم

۱۲

به مجبوری‌ گرفتارم مپرس از وضع مختارم

همه‌ گر آمدی دارم همان آورد رامانم

۱۳

فلک عمریست دور از دوستان می‌داردم بیدل

به روی صفحهٔ آفاق بیت فرد رامانم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
میعاد عادل
۱۳۹۲/۱۰/۳۰ - ۱۹:۲۴:۵۱
بیدل در ابیات بی بدیل خود از یکه تازی و تنهاطرازی ها سخن میراند که به شکل درد بی دوئی بیان گردیده است. کالبد شکافی عمیق نیز از بیان اصالت گفتار درونی بیدل موعجز میگردد. تنها پرتوی از آفتاب بی چون چرای که حجر بیدل را به جوهر ناب مبدل ساخته میتواند به اشعه مقرب معنی بیدل در دل بی افگند. و گرنه عمری برای دانست چند نسبت معنوی بیدل کافی و بسنده نخواهد کرد...
user_image
جباری
۱۳۹۸/۰۳/۲۹ - ۰۵:۳۷:۲۲
در یک بیت به پایان مانده، چنانچه به عناصر زبانی: مجبوری، وضع مختار و هم چنینفعل لازم: آمد و گذرا شدۀ آن یعنی آورد، دقت کنید، بیدل به آمدن باور ندارد و معتقد است او را آورده‌اند. این تمثیلی است برای اثبات مجبوری یا جبر و نفی وضع مختار یا اختیار.
user_image
جباری
۱۳۹۸/۰۴/۰۴ - ۰۷:۱۳:۱۳
غیر از بیت هشتم، از نظر رسم الخط، بین «را» و «مانم»، یعنی ردیف، در ابیات دیگر باید فاصله قرار گیرد زیرا دو مقولۀ دستوری هستند
user_image
الهام
۱۳۹۹/۱۱/۰۷ - ۰۹:۵۱:۰۶
"بهار آبروبم" نه بلکه بهار آبرویم میباشد
user_image
الهام کوهستانی
۱۳۹۹/۱۱/۰۷ - ۰۹:۵۱:۵۵
بهار آبرویم درست است نه بهار آبرویم