بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۲۹۴

۱

ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم

چرا ترا نگزینم‌که آفتاب‌گزینم

۲

چراغ عشرت این بزم بی تو نور ندارد

مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم

۳

به چشمه گر بردم احتیاج تشنه لبی‌ها

جبین به عرق دهم تا ز آب تری گزینم

۴

ز حرص چند کشم انتظار مخمل و دیبا

روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب‌ گزینم

۵

به محفلی که نم منتی است در می جامش

سپند نالم اگر اشکی از کباب گزینم

۶

طپانچه نقد نشاط است و گوشمالی مالش

چه آرزو کنم از دف‌، چه از رباب‌ گزینم

۷

گذشته است ز هم کاروان محمل فرصت

درنگ ‌کو که من بیخبر شتاب‌ گزینم

۸

به هر دری‌که نشاند ز خود تهی شدن من

چو حلقه چشم‌ کنم باز و فتح‌ باب‌ گزینم

۹

به مکتبی‌که بود درسش از حدیث تعلق

همین گسستن شیرازه از کتاب گزینم

۱۰

نی‌ام ستمکش اوهام تا به زهد ریایی

خمار خلد ز ترک شراب ناب‌ گزینم

۱۱

به قصر خلد رسانم طناب خیمهٔ عصیان

چو ریش زاهد اگر یک دو گز ثواب‌ گزینم

۱۲

فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری

به‌گنج پا زنم و یک دل خراب‌گزینم

۱۳

مدم به‌گوش خیالم فسون آتش الفت

که شکل موی ضعیفم مباد تاب‌گزینم

۱۴

دماغ دردسر موج این محیط که دارد

قدح نگون‌کنم و مشرب حباب‌گزینم

۱۵

بجوشم و به در ایم ازبن هوسکده بیدل

به جوش خم چقدر خامی شراب‌ گزینم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمدطهماسبی دهنو۶۶
۱۳۹۹/۱۲/۰۷ - ۰۵:۵۷:۲۳
به چشمه گر بردم احتیاج تشنه لبی‌هاجبین به عرق دهم تا ز آب تری گزینممصرع دوم اشتباه تایپی داره،صحیحش اینهعرق دهم به جبین تا تری ز آب گزینم