بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۳۰

۱

حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما

همچوشبنم با نسیم صبح همدوشیم ما

۲

هستی موهوم مایک لب‌گشودن بیش نیست

چون‌حباب از خجلت اظهار خاموشیم ما

۳

شور این دریا فسون اضطراب ما نشد

از صفای دل چوگوهر پنبه درگوشیم ما

۴

خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق

ازنی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما

۵

بحر هم نتواند از ماکرد رفع تشنگی

جوهریم آب‌ از دم شمشیر می‌نوشیم ما

۶

گاه در چشم تر وگه برمژه‌گاهی به خاک

همچو اشک ناامیدی خانه بردوشیم ما

۷

شوخ چشمی نیست‌کار ما به رنگ آینه

چون حیا پیراهنی از عیب می‌پوشیم ما

۸

چشمهٔ بیتابی اشکیم از توفان شوق

با نفس پر می‌زنیم وناله می‌جوشیم ما

۹

مرکزگوهر برون‌گرد خط‌گرداب نیست

هرکجا حرفی ازآن لب سرزندگوشیم ما

۱۰

کی بود یارب‌که‌خوبان یاد این بیدل‌کنند

کزخیال خوشدلان چون غم‌فراموشیم ما

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمدرضا جباری
۱۳۹۳/۱۰/۱۰ - ۱۰:۰۷:۳۸
در بیت 8 حرف «زِ» به ضرورت وزن باید به «از» تغییر یابد. (چشمۀ بیتابی اشکیم از طوفانِ شوق...)