
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۳۱۹
۱
رنگ پر ریختهٔ الفت گلزار توایم
جستهایم از قفس خویش و گرفتار توایم
۲
خاک ما جوهر هر ذرهاش آیینهگر است
در عدم نیز همان تشنهٔ دیدار توایم
۳
مرکز دیده و دل غیر تمنای تو نیست
از نگه تا به نفس یک خط پرگار توایم
۴
اشک و آه است سواد خط پیشانی شمع
همه وا سوختهٔ سبحه و زنار توایم
۵
بیش ازین ساغر الفت چه اثر پیماید
میرویم از خود و در حیرت رفتار توایم
۶
دامن عفو حمایتکدهٔ غفلت ماست
خواب راحت نفس سایهٔ دیوار توایم
۷
جنس موهوم هوس شیفتهٔ ارزش نیست
قیمت ما همه این بس که به بازار توایم
۸
مست کیفیت نازیم چه هستی چه عدم
هر کجاییم همان ساغر سرشار توایم
۹
خرده بر بیش و کم ذره نگیرد خورشید
ای تو در کار همه ما همه بیکار توایم
۱۰
ناله سامان جبین سایی اشک است اینجا
بیدل عجز نوای ادب اظهار توایم
نظرات