بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۳۲۴

۱

گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم

مانند شبنم از گره خویش رفته‌ایم

۲

قید جهات مانع پرواز رنگ نیست

از حیرت اینقدر قفس اندیش رفته‌ایم

۳

آنجاکه نقش جبههٔ تسلیم جاده است

آسوده‌ایم اگر همه در نیش رفته‌ایم

۴

تا لب‌گشوده‌ایم به دریوزهٔ امید

چون آبرو ز کیسهٔ درویش رفته‌ایم

۵

زاهد فسون زهد رها کن‌ که عمرهاست

ما هم چو شانه از ته این ریش رفته‌ایم

۶

دنیا و صد معامله عقبا و صد خیال

ما بیخودان به چنگ چه تشویش رفته‌ایم

۷

غواص درد را به محیط‌گهر چه‌کار

اخگر صفت فرو به دل ریش رفته‌ایم

۸

در آفتاب سایه سراغ چه می‌کند

از خویش تا تو آمده‌ای پیش رفته‌ایم

۹

با هیچ ذره راست نیاید حساب ما

از بس که در شمار کم و بیش رفته ایم

۱۰

بیدل نشاط دهر مآلش ندامت‌ست

چون‌گل ازبن چمن همه تن ریش رفته‌ایم

تصاویر و صوت

نظرات