بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۳۵۶

۱

خاک نمیم امروز دی محو یاد بودیم

در عالمی‌که هستیم شادیم و شاد بودیم

۲

درکوه آتش سنگ‌، در باغ جوهر رنگ

با این متاع موهوم در هر مزاد بودیم

۳

چاک جگرکجا بود مژگان تر کرا بود

با داغ این هوسها در اتحاد بودیم

۴

اجزای ما ز شوخی ناکام رفت بر باد

گر می‌نشست این‌گرد نقش مراد بودیم

۵

عشق مقام ما را با خود خیالها بود

در نرد اعتبارات خال زیاد بودیم

۶

رسم حضور و غیبت‌کم داشت محفل انس

فارغ ز خیر مقدم تأخیر باد بودیم

۷

بستیم ازتعلق بر دوش فطرت آخر

افسردنی که گویی یکسر جماد بودیم

۸

فطرت ز ما جنون خواند تحقیق چشم خواباند

چون نقش بال عنقا پر بی‌سواد بودیم

۹

گر از فرامشانیم امروز شکوه ازکیست

زین پیش هم کسی را ما کی به یاد بودیم

تصاویر و صوت

نظرات