بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۳۸۸

۱

گر ما گوییم‌، ماکجاییم

ور تو، تو هم آن‌ کسی‌ که ماییم

۲

پوشیدگی‌ایم لیک رسوا

عریانی لیک در قباییم

۳

گوشیم و شنیدنی نداربم

چشمیم و مژه نمی‌گشاییم

۴

گر شکوه کنیم بی‌تمیزیم

ور شکر خیال نارساییم

۵

تا خاک نشان دهیم عرشیم

چون سر به ‌گمان رسیم پاییم

۶

بی نسبت نسبتیم و سحریم

نی هست نه نیست آشناییم

۷

زین شعبده هیچ نیست منظور

جز آنکه به فهم در نیاییم

۸

عیب و هنر تعین این‌ست

پیدا و نهان جنون قباییم

۹

پنهان چیزی ‌که درگمان نیست

پیدا اینها که می‌نماییم

۱۰

آخر به کجا رویم زین دشت

در خارستان برهنه پاییم

۱۱

اینجا چه سلامت و کجا امن

یک‌دانه و هفت آسیاییم

۱۲

کوه و صحرا و باغ و بستان

ماییم اگر ز خود برآییم

۱۳

با غیر یگانگی چه حرف است

از عالم خو هم جداییم

۱۴

یا رب ز کجا تمیز جوشید

کایینهٔ صد جهان بلاییم

۱۵

در نسخهٔ شبههٔ جدایی

تصحیف حقیقت خداییم

۱۶

استغنا بی نیاز خویش است

خود را بر خود چه وانماییم

۱۷

عرض من و ما عرق ‌کمین است

ساز خاموش تر صداییم

۱۸

بیدل‌ زین حرف و صوت‌ تن زن

افسانهٔ راز کبریاییم

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۰۴۵

نظرات