بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۴۳۲

۱

منفعل خلق را ناز صنم داشتن

زنگی و با آن جمال آینه هم داشتن

۲

خاک خوری خوشتر است زین همه تن‌پروری

تا به‌ کی انبان صفت حلق و شکم داشتن

۳

می‌شکند صد کلاه بر فلک اعتبار

سوی ادبگاه خاک یک مژه خم داشتن

۴

چوب به‌کرباس پیچ‌، طاسی و چرمی و هیچ

نیست جز این دستگاه طبل و علم داشتن

۵

کارگه حیرتی ورنه که داردگمان

دل به بر و حسرت دیر و حرم داشتن

۶

گر طلب عافیت دامن جهدت ‌کشد

آبله واری خوش است پاس قدم داشتن

۷

محرمی وضع دهر بی عرق شرم نیست

آینه صیقل زده‌ست جبهه ز نم داشتن

۸

مهر ازل شامل است با همه ذرات ‌کَو‌ن

ننگ کرم‌ گستریست علم ‌کرم داشتن

۹

بر رخ ما بافتند پردهٔ تصویر صبح

دم زدن را نخواست شرم عدم داشتن

۱۰

آه سر و برگ ما سوخت غم عافیت

مهلت عیشی نداد ماتم هم داشتن

۱۱

ای هوس اندوز امن جمع ز آفت شناس

خصم سر ناخن است شکل درم داشتن

۱۲

بیدل از امید خلد قطع توّهم خوش است

جز دل آسوده نیست باغ ارم داشتن

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
شهرام میرزایی
۱۳۹۲/۰۴/۱۹ - ۱۵:۳۱:۲۵
هرچند نسخ مختلف این مصرع را " دم زدن را نخواست شرم عدم داشتن" ضبط کرده اند ولی احتمال می رود با توجه به وزن غزل مفتعلن فاعلن(دو بار) مصوتی از مصراع ضبط نشده باشد مثلاً: "دم زدن[ی] را نخواست شرم عدم داشتن. همچنین هیچ گونه اختیارت وزنی ضبط اینچنینی مصرع را توجیه نمی کند. شایعترین اختیارات در این وزن تبدیل مفتعلن به مفعولن است که در مصرع صادق نیست.والله اعلم باالصواب.
user_image
دکتور غوث "ندا"
۱۳۹۹/۰۶/۱۸ - ۱۴:۴۲:۰۴
با آقای شهرام میرزایی موافقم، بهتر است بازنگری شود.