بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۴۵

۱

کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما

آشفتگی به زلف‌که واگرد راه ما

۲

صاف‌طرب ز هستی مادردکلفت‌است

دارد نفس چو آینه روز سیاه ما

۳

دریاد جلوهٔ تو دل از دست داده‌ایم

نو حیرت است آینهٔ کم نگاه ما

۴

زین باغ‌سعی‌شبنم‌ما داغ‌یأس برد

برگی نیافتیم که‌گردد پناه ما

۵

از دستگاه آبله اقبال ما مپرس

درزیرپا شکست ضعیفی‌کلاه ما

۶

چون‌اشک سردرآبله‌پیچیده می‌رویم

خاراست اگر همه مژه ریزی به راه ما

۷

حیرت‌گداخت شبنم شکی بهارکرد

باری درین چمن نفسی زد نگاه ما

۸

هرجا رسیده‌ایم تری موج می‌زند

عالم طلسم یک عرق است ازگناه ما

۹

در عالمی‌که فیش رود دعوی حسد

یارب مباد غفلت ماکینه‌خواه ما

۱۰

بیدل ز بسکه بی‌اثر عرض هستی‌ام

کردی نکرد در دل آیینه آه ما

تصاویر و صوت

نظرات