
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۴۸
۱
داغگلکرد بهار از اثر لالهٔ ما
سرمهگردید صدای جرس نالهٔ ما
۲
محوجولان هوسگشت سروبرگ نمو
داشت پرگار هوا شعلهٔ جوالهٔ ما
۳
چند چون چشم بتان قافلهسالاری ناز
اثر روز سیاه است به دنبالهٔ ما
۴
با همه جهلگر از زاهد ومکرش پرسی
سامری نیست فسون قابلگوسالهٔ ما
۵
عاقبت همچو چنار از اثر دست دعا
آتش آورد برون زهدکهن سالهٔ ما
۶
بر سیهبختی خود ناز دو عالم داریم
سایه دارد مژهات بر سر بنگالهٔ ما
۷
همچو شمع از چمن آیینه ساغر زدهایم
گر رسد رنگ به پرواز شود هالهٔ ما
۸
آب باید شدن از خجلت اظهار آخر
عرقی هستگره در نظر ژالهٔ ما
۹
درنه بیضهٔ افلاک شکافی بیدل
تا بهکام تپشی بالکشد نالهٔ ما
تصاویر و صوت

نظرات