بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۵۲۶

۱

تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد به معنی راز من

زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیث‌گداز من

۲

سر وکار جوهر حیرتم به‌کدام آینه می‌کشد

که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من

۳

سخنی ز پرده شنیده‌ام به حضور دل نرسیده‌ام

چه نمایم آنچه ندیده‌ام تو بپرس از آینه ساز من

۴

عرق جبین خجالتم ‌که چو شمع در بر انجمن

ننهفت عیب‌کفی تهی سر آستین دراز من

۵

ز تلاش طاقت هرزه دو نشدم دچار تسلیی

قدمی درآبله بشکنم‌که به خود رسد تک و تاز من

۶

ز ترانه‌ای که ادا کنم چکنم اگر نه حیا کنم

ز دل فسرده چه واکنم‌ گره است رشتهٔ ساز من

۷

نه به خلد داشتم آرزو نه به باغ حسرت رنگ و بو

شد از التفات خیال تو دو جهان طربگه باز من

۸

ز غرور نشئهٔ ناز او نرسیده‌ام به تغنیی

که خمد به افسری فلک سر سجده‌کار نیاز من

۹

ره دیر وکعبه نرفته‌ام به سجود یاد تو خفته‌ام

سر زانویی‌که نداشتم‌که نمود جای نماز من

۱۰

اگرم غبار زمین‌کنی وگر آسمان برین ‌کنی

من اسیر بیدل بیکسی توکریم بنده نواز من

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۱۱۳

نظرات

user_image
Nikzad .M.R.
۱۳۹۴/۱۲/۱۹ - ۰۰:۵۰:۴۷
وزن این غزل ده بیتی بیدل « متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن»است. بحر کامل مثمن سالم.تقیع بیت اول آن ، چنین است:تب وتاب اش کِ چکیده‌ام‌ که رسد به معـ نی راز من؟ زشکست شیـ شهٔ دل مگر شنوی حدیـ ث‌ِگداز من