
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۵۸۶
۱
بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو
نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدنهای سرو
۲
چیدن دامن درین گلشن گل آزادگی است
کیست تا فهمد زبان عافیت ایمای سرو
۳
مطلب آزادگیها پر بلند افتاده است
عالمی خم شد به فکر بار ناپیدای سرو
۴
باغبانان قدر آزادی ندانستند حیف
ناله بایستی درین گلشن نشاندن جای سرو
۵
باده را در دامن مینا بهاری دیگر است
آب دارد آبرو تا میرود در پای سرو
۶
شعلهٔ ادراک خاکستر کلاه افتاده است
نیست غیر از بال قمری پنبهٔ مینای سرو
۷
بس که موزونان ز شرم قامتت گشتند آب
صورت فواره باید ریخت از اجزای سرو
۸
اینقدر رعنا نمیبالد نهال این چمن
سایهٔ نخل که افتادهست بر بالای سرو
۹
پای در زنجیر دورش گفتگو آزادگی
بیدل این سطر تکلف نیست جز انشای سرو
نظرات
لی لا
رسته
پاسخی متفاوت بدهد ولی اگر بخواهید
پاسخ را از منطق بیدل بیرون بیاورید چنین خواهد شد: چون قدرت انفعالی بیشتری دارد. این وارو کردن ترتیب قدرت ها است . اگر قمری می تواند ناله بکند پس در مرتبه ای بالاتر از آگاهی است. سرو که خاموش است و توان ناله کردن ندارد در مرتبۀ پایین تری است. از طرف دیگر قد و قامت آزادی که خاموش است بر زیر زبان گویای قمری می نشیند. همت آزادگی هم صرف آگاهی می گردد. باده را باید در مینا کرد و بر سر آن بال پرواز گویایی را گذاشت . این گویایی همین شعر است. ترتیب قدرت ها در منطق بیدل معکوس نگرش مولانا جلال الدین یا فردوسی است. وقتی گرایش علامه اقبال را به مولوی و عطار می بینیم متوجه می شویم که چرا از نگرش بیدل روی گردان بوده است.
لی لا
محمدرضا
محمدرضا
محمد
علی عباسی